گفتارها | گفتار بيست و يكم | 67
(66-75)

گفتم اي نفس! در پاسخ سخني كه در جهل مركب, روي فرش تنبلي و در خواب غفلت گفتي, پنج هشدار را از من بشنو
هشدار اول
اي نفس بدبختم ! آيا عمرت ابدي است؟ و آيا كدام تضميني قطعي در دست داري كه سال آينده بلكـه تا فردا زنده باشي؟ چيـزي كه ترا خستـه مي سازد گمان ابدي بودن توست, چنان مي نازي كه انگار بخاطر عيش و نوش هميشه در دنيا خواهي ماند، اگر مي فهميدي كه عمرت كوتاه است و بي فايده سپري مي شود, بدون شك ساعتي از بيست و چهار ساعت آنرا به چنان خدمتي زيبا, خوش, راحت و پر از رحمت صرف مي كردي كه مدار سعادت زندگي حقيقي جاودان است و نه تنها ملال آور نيست بلكه سبب بر انگيختن نشاطي جديد و انگيزه تازه مي گردد
هشدار دوم
اي نفس شكم پرورم! تو هر روز غذا مي خوري, آب مينوشي, هوا تنفس مي كني, آيا اين تكرار باعث خستگي و رنج مي شود؟ هرگز نه، زيرا تكرار حاجت رنج آور نيست بلكه تجديد لذت مي كند وقتي چنين است, نمازي كه غذاي قلبت و آب حيات روحت و نسيم هواي لطيفه ربانيت را فراهم كرده است، نبايد ترا خسته بسازد

صدا موجود نیست