موازنه هاي ايمان وكفر | موازنه هاي ايمان وكفر | 13
(1-198)

طفتار ضهارم
" الصلاة عماد الدين "
براي پي بردن بر ارزش واهميت نماز وارزان بودن وآسان بدست آوردن آن وجهت آگاهي از ديوانه وزيانكار بودن تارك نماز وپايمال كنندة حق آن به اين حكايت تمثيلي كوتاه تأمل كن
روزي حاكم بزرگي د ونفر از مستخدمين خود را به مزرعة زيبايي ميفرستد, وبه هر كدام آنها مبلغ بيست وچهار سكة طلايي مي دهد, تا بتوانند به مزرعه خود را برسانند كه در فاصله د وماهه قرار دارد ودستور مي دهد كه اين مبلغ را براي خريدن بليط ونياز هاي راه ومحل اقامت صرف كنند، رسيدن به ايستگاه يك روز را در بر مي گيرد، در آنجا تمام انواع وسايط نقليه از قبيل اتومبيل، هواپيما، كشتي وترن يافت مي شود
د ومستخدم بعد از شنيدن توصيه ها خارج مي شود يكي از آن د وآدم نيكبخت وخوش شانس بود, زيرا مقدار اندكي از سرمايه اش را تا رسيدن به ايستگاه مصرف كرد, با اين مصرف خود چنان تجارتي سودمند بدست آورد كه اربابش از ا وابراز رضايت نمود، در نتيجه سرمايه اش از يك به هزار افزايش يافت
اما خادم بدبخت وبد شانس تا رسيدن به ايستگاه بيست وسه سكة طلائيش را در له و وقمار مصرف كرد, وقتي به ايستگاه رسيد فقط يك سكة طلائيش باقي مانده بود
دوستش به ا وگفت
" اي مرد! با اين يك سكة باقي مانده بليط سفر را خريداري كن وبي خود از دست مده، ارباب ما كريم ورحيم است, شايد ترا شامل رحمتش بگرداند واز لغزشي كه از ت وسر زده است ترا مورد عف وقرار دهد اجازه خواهد داد تا روزي سوار بر هواپيما هرد وباهم به محل اقامت خود برويم اگر به گفته هايم عمل نكردي مجبور خواهي شد د وماه كامل در اين بيابان بدون وقفه پياده راه پيمايي كني، گرسنگي ترا خواهد كشت ودر اين دشت تنها خواهي ماند "
ببين اگر اين شخص عناد كند وبه جاي تهيه بليط سفر كه به منزلة كليد گنجي براي اوست, سكة باقي مانده را در راه شهوت زود گذر ولذت مؤقت مصرف كند آيا اين عمل بدين معني نيست كه ا ويك بدبخت زيانكار ويك ابله نادان حقيقي است, مگر اين را كودن ترين انسان درك نمي كند؟
پس اي تارك نماز!
آن حاكم, پروردگار وآفريدگار ما است
اما آن د ومستخدم مسافر، يكي انسان متدين است كه نماز را با شوق بر پا داشته وكما حقه اداء مي كند وديگري شخص غافل تارك نماز است

صدا موجود نیست