موازنه هاي ايمان وكفر | موازنه هاي ايمان وكفر | 59
(1-198)

وامروز: تابوت جسم پر اضطراب من است
چون خيري از سمت چپ ديده نشد, به امروز نگاه كردم ديدم كه: ‌امروز, گويا تابوتي است وجنازه مرا كه بين مرگ وزندگي دست وپا مي زند حمل مي كند (3)
(3) اما ايمان, آن تابوت را يك تجارتخانه ومهمانسراي با شكوه نشان مي دهد

بر سر عمر جنازه من ايستاده است
از اين سمت نيز دار ونيافتم, سپس سرم را بلند كرده بر شاخسار درخت عمرم نگريستم ديدم كه يگانه ميوه آن درخت جنازه من است كه بالاي آن درخت قرا ردارد وبه من مي نگرد (4)
(4) اما ايمان, ميوه آن درخت را نه به صورت جنازه بلكه آزاد شدن روح آماده شده ام به حيات وسعادت ابدي از آشيانه كهنه اش, جهت پرواز در ميان ستارگان نشان مي دهد

در قدم: آب خاك خلقت من وخاكستر عظام من است
از اين سمت نيز مايوس باز گشته سر به زير افگندم, ديدم كه خاكستر استخوانهايم با خاك مبدا خلقتم مخلوط و پايمال شده است اين هم در مان نداد ودردي بر درد م افزود (5)
(5) اما ايمان, نشان مي دهد كه آن خاك, دروازه رحمت وپرده ضامن جنت است

چون برعقب مي نگرم, ديدم, اين دنيا ي بي بنياد هيچ در هيچ است
از آن سمت نيز روي گردانده به عقب نظر افگندم ديدم كه يك دنياي فاني در تنگناي دره هاي عميق وتاريكيهاي نيستي غلتان غلتان روان است, به جاي مرهم نهادن به دردم, زهر وحشت وترس را اضافه كردم‌ (6)
(6) اما ايمان, آن دنياي غلتان در تاريكيها را به صورت مكتوبات صمدانيه وصحايف نقوش سبحانيه نشان مي دهد كه وظيفه اش به پايان رسيده, معني ومفهومش را افاده نموده ونتايجش را به جاي اينكه در خود بگذارد, درهستي مانده است

صدا موجود نیست