موازنه هاي ايمان وكفر | موازنه هاي ايمان وكفر | 60
(1-198)

ودر پيش اندازه نظر ميكنم, در قبر گشاده
ديدم وراه ابد دور ودراز به ديدار است
وچون در اين سمت نيز خيري نديدم به پيش روي نگاهم را دور دادم ديد م كه در آغاز راه درب قبر باز است ودر پشت آن راه منتهي به ابد از دور به چشم مي خورد(7)
(7) اما ايمان, چون درب آن قبر را دري به عالم نور وآن راه را نيز, راه سعادت ابدي نشان مي دهد, پس حقيقتاً ايمان هم درمان وهم مرهم در دهاي من است

مرا جز "جزء اختياري" چيزي نيست دردست
لذا از اين شش جهت آرامش وتسلي نه, بلكه ترس ووحشت يافتم وبراي مقابله با آنها چيزي جز جزاء اختياري (اراده جزئي انسان) دردست ندارم (8)
(8) اما ايمان به جاي آن جزُ اختياري, چنان وثيقه اي مي دهد تا توسط آن به يك قدرت نا متناهي تكيه كنم, بلكه ايمان خود يك وثيقه است

كه آن جز هم عاجز, هم كوتاه, وهم كم عيار است
حال آنكه آن سلاح انساني موسوم به جز اختياري, هم عاجز, هم كوتاه وهم ناقص است, قدرت آفريدن وتواني جز از كسب ندارد (9)
(9) اما ايمان, آن جز اختياري را در راه الله گماشته, در برابر هر چيز كافي ميگرداند, يك سرباز وقتي قدرت نا چيزش را به حساب دولت استعمال ميكند, مي تواند هزاران كار بر تر از قدرتش را انجام دهد

نه در ماضي مجال حلول, نه در مستقبل مدار نفوذ است
آن جز اختياري نه به زمان گذشته مي تواند حلول كند ونه امكان نفوذ به زمان آينده را دارد, به آرز وها ودردهاي گذشته وآينده هم سودي نمي بخشد (10)
(10) اما ايمان, مهار جز اختيــــاري را از دست جســـم حيواني گرفته به قلب وروح مي سپارد, لذا مي تواند به گذشته نفوذ وبه آينده حلول كند, زيرا دايره حيات قلب وروح بسيار وسيع است

ميدان ا واين زمان حال ويك آن سيال است
ميدان جولان جز اخياري همين زمان كوتاه حاضر ويك لحظه سيال است

صدا موجود نیست