واز آغاز خير القرون وعصر تابناک اسلام تا به امروز, تاريخ هرگز بما نشان نداده است که حتی يک مسلمان – با قضاوت عقل ودليل قطعي- دينش را با ترجيح دين ديگري ترک نموده باشد, در حاليکه بسياري از پيروان اديان ديگر – حتی متعصبين آنها مانند سر لشکران روس وانگليس – با قضاوت ودليل عقلي, وبا ترجيح اسلام بر دين شان دين مبين اسلام را پذيرفتند البته در اينجا تقليد کور کورانهء عوام اعتباري ندارد, بدين گونه تمرد از دين وسرکشي از حقايق آن هم مدار اعتبار نميباشد, پس اين مسئله ديگر است, يقيناً تاريخ به ما ثابت ميکندکه شمار کسانيکه – بامحاکمه عقلي– گروه گروه به اسلام مشرف ميشوند روز بروز در حال افزايش است(6)
اگر ما با افعال وسلوک خويش, مکارم اخلاق اسلامي وکمال حقايق ايمان را به نمايش بگذاريم, حتماً پيروان اديان ديگر گروه گروه به اسلام مشرف خواهند شد واي بسا که دولتها وقاره هاي جهان به اسلام گردن نهند
نوع بشر مخصوصاً آنانيکه با مشاهدهء علوم وفنون جديد به هوش آمده واز خواب غفلت بيدار شده وکُنه وماهيت انسانيت را درک نموده است, به يقين کامل پی برده است که ممکن نيست که مهار گسيخته وبدون دين, زندگي کند, بلکه حتي ملحد ترين وبي دين ترين انسانها آخر الامر مجبور هستند, تا به دين بر گردند زيرا «محور استناد» بشر در وقت هجوم مصائب ودشمنان خارجي وداخلي همزمان با عجز وناتوانيش وهمچنان «محور استمدادش» جهت بر آورده ساختن آرزوهاي بي پايان او همزمان با فقر وفاقه اش چيزي ديگري جز «شناخت آفريدگار» وايمان به او وتصديق آخرت نيست لذا انسانهای بيدار راهي ديگري جز اقرار به تمام آن ندارد
هرگاه جوهر حقيقي دين در صدف قلب يافت نشود, زود است که قيامت مادي ومعنوي بشريت را فرا گيرد واز ذليل ترين وبد بخت ترين حيوانات قرار گيرند
فشردهء سخن
در عصر ما به فضل علم و دانش و هشدار جنگها وحوادث هولناک, انسانها بيدار شده وبه جوهر انسانيت و توانائی فراوانش پي برده ودريافته اند که انسان با استعداد اجتماعي عجيبش براي سپري نمودن اين زندگي پردغدغهء کوتاه خلق نشده بلکه براي حيات ابدي وجاودان آفريده شده است آرزوهاي ممتدش بسوي ابديت دليل اين مدعي است وهر انسان – حسب استعدادش – اين را درک کرده است که اين دنياي فاني تنگ گنجايش آرزوها و آمال نامحدودش را ندارد, حتي اگر به قوهء تخيل که خادم انسان است گفته شود