گفتارها | گفتار ششم | 30
(25-33)

و همچنان: چشم يكي از حواس است, كه روح از طريق آن روزانه بر اين عالم مينگرد, اگر آن را در راه الله استعمال نكرده در راه هوي و هوس بكار بردي, او با مشاهده بعضي مناظر زيباي مؤقتي فاني، در رديف خادم و دلال پست بر انگيزنده شهوات نفس و هوا در مي آيد و اگر چشم را به صانع بيناي چشم فروختي و در رضاي او بكار بردي, آنگاه چشم مطالعه كننده و خوانندة اين كتاب بزرگ هستي و مشاهده كنندة معجزات صنعت رباني در هستي مي شود, گويي درختي است در بين گلهاي رحمت الهي در بستان زمين, كه از شهد عبرت و معرفت و محبت، نور شهادت را به قلب مؤمن مي چكاند
و مثلاً: اگر حس ذائقه را به آفريننده حكيم آن نفروخته, به حساب نفس و بنام معده استعمال كردي, آنوقت همچون نگهبان اصطبل و كارخانه معده قرار گرفته ارزشش را از دست مي دهد و اگر آن را به رزاق كريم فروختي آن هنگام به جايگاه نظاره گر ماهر خزانه هاي رحمت الهي و بازرس شكر گذار آشپزخانه هاي قدرت صمدانيت صعود مي كند
پس اي عقل! بيدار شو, آله شوم كجاست و كليد گنجهاي كاينات كجا؟
واي چشم! خوب ببين, دلال پست كجاست و نگريستن به كتابخانة الهي كجا؟
واي زبان! شيريني را بچش, نگهبان كارخانه و اصطبل كجاست و ناظر خزانة رحمت الهي كجا؟

صدا موجود نیست