گفتارها | گفتار هفتم | 34
(34-40)

گفتار هفتم

" آمنت بالله و باليوم الآخر "

به منظور آگاهي از اين مطلب كه چگونه ايمان به خدا و روز رستاخيز, دو كليد با ارزشي است كه معماي پيچيده كاينات را حل كرده و درب سعادت و آرامش را براي بشر مي گشايد و چگونه توكل صبورانه انسان به خالقش و اميد شاكرانه او از رازقش, دو داروي سودمند هستند و با دل و جان شنيدن قرآن كريم و گردن نهادن بر فرامينش و برپا داشتن نماز ها و ترك كبائر, با ارزشترين توشة آخرت و درخشانترين نور قبر و ارزانترين برگ تردد (بليط) در سفر به وسوي ابديت است بله، اگر مي خواهي بر اين امور پي ببري، بيا به اتفاق اين حكايت تمثيلي را بشنويم
روزي از روز ها سربازي در يكي از ميادين جنگ و نبرد به وضعيت خطرناكي گرفتار شد طوريكه از دو ناحيه راست و چپش به شدت زخمي ميگردد و از پشت سر شير بزرگي قصد دارد بر او حمله كند و پيش رويش جوخه اعدام را مي بيند كه تمام دوستانش را بر آن آويخته اند و يكي پي ديگر جان مي دهند مهمتر از همه سفر درازي نيز پيش روي دارد، تبعيد شده است و بايد به تبعيد گاهش برود سرباز بيچاره مأيوسانه در اين حالت دردناك به فكر فرو رفته بود كه ناگاه از سمت راستش انسان نوراني و خير خواهي مثل خضر (ع) نمايان مي شود و به او مي گويد
" مأيوس و نا اميد مباش دو طلسم بتو خواهم آموخت, اگر به نحو احسن از آن كـار گرفتي شير درنـده به صورت اسب رامـي در خدمتت قرار مي گيرد و جوخه هاي اعدام به گهواره راحت و آرامي مبدل مي شود تا در آن بيارامي و كيف كني

صدا موجود نیست