گفتارها | گفتار هفتم | 35
(34-40)

و دو نسخه دارو بتو خواهم داد , اگر بخوبي از آنها كار بگيري دو زخم متعفنت به دو گل شگوفاي خوشبو تبديل خواهد شد و چنان بليطي بتو خواهم داد كه با در دست داشتن آن مي تواني هواپيما وار مسافت يك سال كامل را در ظرف يك روز طي كني
اگر گفته هايم را باور نداري امتحان كن و از صحت و صدق آن مطمئن شو "
سرباز اندكي از سخنانش را امتحان كرد, ديد كه راست و درست است
بله، من هم (سعيد نورسي) او را تصديق مي كنم, چون قدري او را آزمودم ديدم كه واقعاً درست است
در اين گيـر و دار نـاگاه در سمت چپش مـرد بازيگر و حيلـه مندي را مي بيند كه مانند شيطان با آرايش آنچناني و عكسهاي جذاب و مسكرات فـريب دهنـده مـي آيد و در مقابلش مـي ايستد و او را به سوء خـود فرا مي خواند و مي گويد
اي برادر! بيا بيا, باهم خوشگذراني كنيم, لذت ببريم به اين عكسهاي دختران نگاه كنيم، اين موسيقيهاي زيبا را بشنويم و اين غذا هاي لذيذ را بخوريم
- اما اي مرد، چي زمزمه مي كني؟
ـ يك طلسم

صدا موجود نیست