گفتارها | گفتار هشتم | 48
(41-51)

اگر مي خواهي مثل اين برادر سيه روز نباشي و علاقمندي تا همچون برادر نيكبخت شوي، پس قرآن كريم را بشنو و به حكمش گردن بنه و بر آن چنگ بزن و بر احكامش عمل نما
و اگر حقايق موجود در اين حكايت تمثيلي را فهميده باشي, مي تواني حقيقت ديني و دنيوي و انساني و ايماني را بر آن تطبيق دهي اساسات را بتو خواهم گفت, باريكي ها را خودت استخراج كن!
از دو برادر: يكي روح مؤمن و قلب صالح است و ديگري روح كافر و قلب فاسق
و اما از آن دو راه، سمت راستش راه قرآن و راه ايمان است و سمت چپ راه عصيان و كفران
و اما باغچه كه در مسير راه قرار داشت، عبارت است از حيات اجتماعي مؤقت جامعه بشري و تمدن انساني كه در آن خير و شر, خوب و بد, پاك و ناپاك باهم پيدا مي شود پس عاقل كسي است كه به قاعدة " خذ ما صفا ودع ما كدر " (خوبي را بگير و بدي را ترك كن) عمل مي كند و با سلامت قلب و آرامش وجدان مي رود
و اما آن صحرا، عبارت است از اين دنيا و اين زمين
و آن شير, موت و اجل است
و آن چاه، عبارت است از جسد انسان و زمان حيات

صدا موجود نیست