گفتارها | گفتار هشتم | 46
(41-51)

اي نفس تنبل! واي دوست تخيلي ام!
بيائيد اوضاع اين دو برادر را مقايسه كنيم تا بدانيم چگونه نيكي, نيكي مي آورد و بدي, بدي را در پي دارد
ببينيد! مسافريكه به راه چپ رفت هر لحظه منتظر است تا وارد دهان اژدها گردد, از ترس ميلرزد اما اين نيكبخت به باغچة ميوه دار و پر رونق فرا خوانده مي شود و آن بدبخت در ترس وحشت جانكاهي گرفتار مي آيد و لگد مال مي شود
اين خوشبخت با عبرت لذيذ و خوف شيرين و معرفت محبوب به سير و تماشاي اشياء عجيب مي پردازد
و آن بدبخت در وحشت و يأس و بي كسي رنج و عذاب مي كشد چه عذابي!
اين نيكبخت با انس و اميد و شوق احساس آرامش مي كند
اين بدبخت خود را همچون درندة وحشي محكوم به زندان مي بيند
اما اين نيكبخت همچون مهمان عزيزي با مستخدمين عجيب ميزبان مهربانش انس مي گيرد
و اين بدبخت با خوردن ميوه هاي به ظاهر لذيذ و در باطن زهر دار عذابش را تعجيل مي بخشد, زيرا آن ميوه ها صرفاً براي نمونه است چشيدنش مجاز است تا طالب و مشتري اصل آن شود اما مثل حيوان به بلعيدن آن اجازه نيست

صدا موجود نیست