موازنه هاي ايمان وكفر | موازنه هاي ايمان وكفر | 105
(1-198)

پس اگر مي خواهي حيوان باشي, ابتدا عقلت را بيرون كن ودور بيافگن, وخود را در معرض سيلي آيه كريمه (كـالانعام بل هم اضـل)‎ ( اعراف 179) قرار ده
ميوهُ پنجم
اي نفس! بار ها گفته ام, انسان ميوه درخت آفرينش است, لذا ا وهم مثل ميوه از بذر بسيار دور است, وجامع خصلتهاي كلي بوده, نگاهش متوجه همه است وجهت وحدت هر چيز را در بر مي گيرد, پس ا ومخلوقي است حامل بذر قلب, ورويش متوجه بسياري از مخلوقات, فنا, ودنيا است, اما عبادت كه رشته پيوند, يا نقطه اتصال بين مبداُا ومنتهي است, روي انسان را از فنا به بقا, از خلق به حق, از كثرت به وحــدت, واز منتهي به مبداُا بــر مي گرداند
اگر ميوه با ارزش وبا شعوري كه در شرف بار آوردن بذر هاست, به زيبايي اش ببالد, وبا ديدن موجودات زنده زير درخت خود را در اختيار آنها قرار دهد, يا اينكه در نتيجه غفلت سقوط كنـــد, بدون ترديد در دست آنها متلاشي مي شود واز هم مــي پــاشد ومثل يــك ميوه عادي از بين مي رود اما اگر آن ميوه نقطه استنادش را بيابد وبتواند درين مورد بيانديشد كه بذر موجود در داخل آن نقش جهت الوحدت كل درخت را ايفا كرده, به زودي واسطه بقاي درخت ووسيله اظهار ودوام حقيقت آن خواهد شد, زيرا بذري در داخل آن يك ميوه حقيقي كلي وماندگار را در عمري جاويدان كسب مي كند
به عين شكل اگر انسان در ميان كثرت مخلوقات حيران وسر گردان مانده, در امواج كاينات غرق, وسرمست محبت دنيا گرديده, فريب تبسم مخلوقات فاني را بخورد, وبه آغوش آنها بيافتد, بدون ترديد خسارت جبران نا پذير ي خواهد ديد, هم به فنا وفاني وهم به عدم سقوط خواهد نمود, يعني معناً خود را از بين خواهد برد
واگر با حضور قلب درس ايمان را از زبان قرآن بشنود وسر بالا كند, ومتوجه وحدانيت گردد, آنگاه مي تواند با معراج عبادت به عرش كمالات وفضايل صعود نمايد وانسان واقعي شود
اي نفسم! هر گاه حقيقت چنين است, ووقتي از ملت ابراهيم عليه الصلوه والسلام هستي, پس ابرهيم وار "لا احب الآفلين" بگو, ورويت را به سوي محبوب باقي بر گردان ومثل من چنين گريه كن
( ابيات فارسي مربوط اين قسمت, در بخش دوم " گفتار هفدهم "درج گرديده است, لذا در اينجا گنجانيده نشد"

صدا موجود نیست