موازنه هاي ايمان وكفر | موازنه هاي ايمان وكفر | 111
(1-198)

طوري كه بانگاه شهوت آلود, نگريستن به جنازه زن زيبائي كه به ترحم ودلسوزي نياز دارد, سبب فساد وانحطاط اخلاقي است , همچنان نگاه هوس آميز به تصوير زنان مرده ويا زنده كه عكس شان حكم جنازه هاي كوچك آنها را دارد, عميقاً احساسات والاي انساني را تكان مي دهد , وبه ويراني وانحطاط مي كشاند
لذا همچون اين چهار مسئله, هر يك از هزاران مسايل قرآني سعادت بشر را در دنيا تامين نموده , حيات ابدي اخرويش را نيز تضمين مي كند پس ساير مسايل را مي تواني بر مسئله هاي مذكور قياس كني
آنگونه كه مدنيت جديد در مقابل دستورات مربوط به حيات اجتماعي قرآنكريم , مغلوب گشت واز نقطه نظر حقيقت در برابر اعجاز معنوي قرآن عاجز ماند , هرگاه با موازين ومعيارهاي بيست وپنج گفتار گذشته بين فلسفه اروپا وحكمت بشر - كه روح مدنيت را تشكيل مي دهند - وحكمت قرآن مقايسه يي انجام بگيرد, عاجز بودن حكمت فلسفه ومعجز بودن حكمت قرآن با قاطعيت ثابت مي شود بگونه يي كه در گفتار هاي يازدهم ودوازدهم عجز وافلاس حكمت فلسفه واعجاز وغناي حكمت قرآن اثبات گرديده است , مي توانيد به آنها مراجعه كنيد
وطوريكه مدنيت جديد در مقابل اعجاز علمي وعملــي حكمت قرآن مغلوب مي گردد , ادبيات وبلاغت مدنيت نيز در برابر ادب وبلاغت قرآن از پاي در مي آيد ونسبت آن د وهمچون گريه حزن انگيز ومايوسانه كودك يتيمي است در مقايسه با نغمه هاي آن عاشق علوي كه از فراق كوتاه مدت , مشتاقانه , اميدوارانه با يك حزن واندوه نغمه سرايي مي كند… ويا نسبت ولوله نغمه هاي يك عياش سر گردان در وضعيت سفلي, در مقايسه با قصايد حماسه آفريني كه به مناسبت پيروزي ويا اعزام به جبهات جنگ وفداكاري هاي والايي خوانده مي شود زيرا ادب وبلاغت به اعتبار تاثير اسلوب يا حزن انگيز است ويا فرحت بخش
حزن واندوه نيز به د وگونه است: يا از "فقد الاحباب " ناشي مي شود , يعني از نبود دوستان ووابستگان حزن وانــدوه سياهي بــه انسان دســت مي دهد , اين همان حزني است كه ادبيات ضلالت آلود , طبيعت پرست , وغفلت پيشه مدنيت آنرا بر جاي مي گذارد

صدا موجود نیست