موازنه هاي ايمان وكفر | موازنه هاي ايمان وكفر | 114
(1-198)

در چنين حالتي به ناگاه نوري كه حضرت محمد صلي الله عليه وسلم به ارمغان آورده است به امدادم شتافت, وآن همه غم واندوه را به سرور وشادماني مبدل ساخت. من از اين حقيقت محمدي كه فيضي از فيوضات انوار نا محدودش به دادم رسيد ومايه تسلي خاطرم گرديد تا ابد ممنون وسپاس گذار هستم- آنگونه كه به كمك وفرياد هر مومن مي شتابد- بدين گونه كه
آن نگاه غافلانه, حركت شاخ وبرگ هاي زيباي درختان را بي هدف وبي مقصد, بي فايده وبي وظيفه نشان داد, وچنان وانمود ساخت كه آن درختها با نمايان شدن در يك فصل خاص از روي خوشحالي وشادماني حركت نمي كنند , بلكه گويا از ترس عدم وفراق وسقوط در وادي نيستي مي لرزند… لذا مثل هر كسي ديگر عشق بقاء, حب محاسن , وشفقت به همنوع, شاهرگ زندگي را در وجودم خشك ونابود ساخت... در نتيجه دنيا را به جهنم معنوي وعقل را به آله تعذيب تبديل كرد. وقتي در چنين وضعيتي گرفتار بودم, ناگاه نوري كه حضرت محمد صلي الله عليه وسلم به بشريت هديه آورده است پرده را بر افراشت, وبه جاي اعدام , عدم , هيچ بودن, بي وظيفه گي, عبث, وفراق به تعداد برگهاي هر درخت بيد, حكمتها, معناها, وظايف, ونتايج را نشــان داد كه اين وظيفــــه ونتايج 1 را رسائل نور ثابت وبه سه دسته تقسيم مي كند
نوع اول : به نامهاي صانع ذوالجلال مي نگرد, مثلاً: اگر هنر مندي دستگاه خارق العاد اي بسازد, هركس با گفتن "ماشاء الله و" بارك الله" آن هنر مند را تشويق مي كند, وخود آن دستگاه نيز با نشان دادن نتايج واهداف مورد نظر, با زبان حالش به سازنده اش تبريك مــي گويد وا ورا مي ستايد. لذا هر موجود زنده وهر چيز مثل آن دستگاه با تسبيحات خود آفريدگارش را ستايش مي كند
اما نوع دوم: ديد ونگرش مخلوقات زنده وبــــاشعور را بسوي خود متوجه مي سازد, يعني مورد مطالعه ودقت قرار مي گيرد, گويي هر چيز كتاب پر از علم ومعرفت است, وزماني اين عالم (عالم شهادت) را ترك مي گويد كه معانيش را در اذهان, وصورتهايش را در قوه حافظه اهل شعور بجاي مانده, وتصويرش را در الواح مثالي وعالم غيب ثبت كرده باشد. يعني پس از آنكه به جاي يك وجود صوري وظاهري چندين وجود معنوي, غيبي, وعلمي بدست آورد از عالم شهادت به عالم غيب داخــل مي شود

صدا موجود نیست