موازنه هاي ايمان وكفر | موازنه هاي ايمان وكفر | 175
(1-198)

طوريكه زمان گذشته نسبت به ت وهيچ ومعدوم است, "آينده ات" نيز به دليل بي اعتقادي همچنان معدوم ووحشت سراي تاريك ومرده بشمار مي آيد وموجودات بيچاره يي كه از آنجا پا به عرصه وجود مي نهند حين عبور از زمان حاضر، جلاد اجل سر شان را قطع وبه ديار نيستي مي افگند چون ت وبا آنها در ارتباط هستي بدستور عقلت "آينده" انبوهي از درد ها وپريشاني ها را بر سر بي دينت مي ريزاند لذت سفيهانه جزئي ات را تار ومار مي سازد
اگر ضلالت وناداني را ترك گفته به دايره ايمان حقيقي واستقامت داخل شوي, آنگاه با نور ايمان خواهي ديد زمان گذشته معدوم وگورستان چيزي هاي فرسوده وپوسيده نيست, بلكه عالمي موجود, نوراني وتبديل شده به آينده است، وسالن انتظاري است براي ارواح با قيه منتظر رستاخيز جهت داخل شدن به قصر هاي سعادت, لذا حسب درجه ايمانت - نه درد بلكه - نوعي از لذت مـــعنوي جنــت را در دنيا نيز بت ومي چشاند, چنانچه "آينده" رنج دهنده، وحشتگاه وبيابان تاريك نيست, بلكه نور ايمان آنجا را همچون قصر هاي سعادت ابدي رحمن ورحيم ذ والـــجلال والاكرامي نشان مي دهد كه رحمت وكرم بي شمار دارد، وآنگونه كه بهار وتابستان را به شكل د وسفره پر از انواع نعمتها گسترانيده است, در آن قصر هاي پر شكوه نيز مهماني هايي ترتيب داده ونمونه هاي احساناتش را به نمايش گذاشته است ومردم به آنجا تشويق حتي سوق مي شوند
بلي مومن به وسيله ايمان اين را مشاهده مي كند, ومطابق درجه ايمانش قادر است نوعي از لذات عالم باقي را حس كند
پس بايد گفت لذت حقيقي فاقد رنج ودرد, فقط در ايمان است وبــا ايــمان مي توان آنرا بدست آورد
ايمان در اين دنيا نيز هزاران فايده وثمره لذيذي در بر دارد, فقط يك فايده ولذت آنرا با اين مثال بيان خواهم نمود
تصور كن، يگانه فرزند دلبندت در بستر مريضي در حال سكرات وجانكندن است، وت ودر فكر جدائي درناك ودائمي مايوس ودر مانده هستي, ناگهان طبيب حاذقي مثل حضرت خضر ولقمان حكــيم عليهما السلام مي آيد ونوشدارويي به ا ومي نوشاند, بي درنگ فرزند محبوب وزيبايت چشمش را گشوده واز چنگال موت رهايي مي يابد، آنگاه چه خوشحالي وسروري به ت ودست خواهد داد؟

صدا موجود نیست