موازنه هاي ايمان وكفر | موازنه هاي ايمان وكفر | 177
(1-198)

اما اي انسان چون ت وعقل داري به همين خاطر گذشته وآينده ات تا حدي از غيب خارج است, لذا از آن آرامش واطمينان خاطري كه حيوان با پنهان بودن اسرار غيب برخوردار است, ت وبه كلي محروم هستي, حسرتها وجدائي هاي درد ناك بر خواسته از گذشته وترس وتشويش به آينده, لذت لحظهُ ات را هيچ ساخته واز لحاظ خوشي ولذت صد بار نسبت به حيوان پايين تر مي سازد
وقتي حقيقت چنين باشد, عقلت را بدور افگن وحيوانيت را بپذير وخود را نجات ده ويا اينكه عقلت را با انوار ايمان منور گردان وقرآن كريم را بشنو, تا درين دنيا به مراتب بر تر از حيوان از لذات پاك وصاف استفاده نمائي
با اين دليل آن گستاخ را ملزم ساختم, اما باز هم اعتراض كرد وگفت
لا اقل مثل بي دينهاي بيگانه زندگي مي كنم
در جواب گفتم
هر گز نخواهي توانست چون ديگر بي دينها باشي, زيرا اگر آنها يك پيغمبر را انكار كنند به پيغمبر ديگري ايمان دارند حتي اگر هيچ پيغمبري را هم نشناسند, به خداوند معتقد اند اگر خدا را نشناسند, شايد از بعضي كمالات اخلاقي وخصلتهاي انساني بر خوردار باشند, اما اگر مسلمان آخرين وبزرگترين پيغمبر صلي الله عليه وسلم را انكار كند, دين عمومي ا ورا نپذيرد واز حلقه دعوت ا وخارج شود, آنوقت هيچ پيغمبر ديگر حتي خداوند متعال را قبول نمي كند, چون از طريق آنحضرت صلي الله عليه وسلم است كه ساير پيغمبران را شناخت وبه الله ايمان آورد وبا تبليغ وارشاد اوبه كمالات رسيد پس بدون ايمان به آنحضرت صلي الله عليه وسلم انبياء ديگر در قلبش جايي ندارد از همين جهت است كه از مدتها بدين س وپيروان ساير اديان به اسلام مشرف مي شوند, لاكن يك مسلمان هر گز يهودي حقيقي يا مجوسي, يا نصراني نشده است شايد بي دين وبد اخلاق شود وبه وطن وملت ضرر برساند… بدين طريق دلايل خود را به آن معاند سركش عرضه داشتم, وقتي دست آويزي به خود نيافت نا پديد شد وبه جهنم رفت
پس اي همكلاسي هايم در اين مدرسه يوسفيه (زندان)

صدا موجود نیست