موازنه هاي ايمان وكفر | موازنه هاي ايمان وكفر | 176
(1-198)

بدين سان مليونها انساني كه در گورستان "گذشته" دفن اند وت ومثل فرزندت آنها را دوست داري وبا آنها در پيوند ورابطه هستي, درست در لحظة كه پوسيدن وسر به نيست شدن شان در گورستان به نظر مي رسد، به ناگه حقيقت ايمان به آن گورستان بزرگي كه اعدام خانه گمان مي شد از پنجره قلب نوري فرستاد - مثل رسيد گي كردن لقمان حكيم به فرياد آن طفل - ويكباره تمام مردگان در عالم برزخ زنده شدند وبا زبان حال فرياد بر آوردند
"ما نمرده ايم وهرگز نخواهيم مرد وعنقريب با شما ديدار خواهيم كرد"
بلي آنگونه كه شفا يافتن طفل پس از ياس ونا اميدي, شادماني وخوشحالي بر جاي مي گذارد, ايمان نيز در اين دنيا فرحت وسرور پايان نا پذيري به ارمغان آورده ثابت مي كند كه ايمان بذري است در بر گيرنده چنان نشاطــي كه اگــر مجــسم شــود براي هر مومن جنت خاصي از آن مــي رويد وبه منزلــة درخت طــوبي آن قرار مي گيرد
آن انسان شيطان صفت معاند با شنيدن اين سخنان، بر گشت وگفت
لا اقل براي اينكه مثل حيوان زندگي خود را با عيش ونوش سپري نمايم، با سرگرمي وخوشگذراني ها خود را مشغول ساخته به اين چيز هاي دقيق فكر نمي كنم
جواب دادم
نمي تواني مثل حيوان باشي, چون حيوان گذشته وآينده ندارد تادر مورد آن فكر كند نه از گذشته درد وحسرتي دارد ونه هم از آينده تشويش وترس، كاملاً از لذتش استفاده مي كند، با آرامش خاطر شكر پروردگارش را ادا مي نمايد، حتي حيواني كه بر ذبح آماده مي شود چيزي جز درد بريدن كارد احساس نمي كند, واين احساس نيز زود گذر است, لذا از اين درد هم نجات مي يابد
واقعاً بزرگترين شفقت ورحمت الهي در نفهماندن غيب وپوشيده بودن گرفتاريها ومصيبت ها است مخصوصاً در حق حيونات معصوم

صدا موجود نیست