موازنه هاي ايمان وكفر | موازنه هاي ايمان وكفر | 193
(1-198)

اما وقتي با عينك ايمان به آن طرف مينگرد گرچند آن سر زمين حقيقتاً مخروبه وويران به چشم مي خورد, باز هم تلفات جاني وجود ندارد, وآشكار خواهد شد كه با شندگان آن به عالم زيبا ونوراني ديگري منتقل شده اند, قبر ها وگودالهايي نيز براي داخل شدن به يك عالم نوراني, به شكل تونلهاي زير زميني حفر گرديده اند
بايد گفت: سرور, گشايش واطمينان وشرح صدري كه ايمان به انسانها داده است نعمتي است كه هزاران بار به گفتن "الحمدالله" واميدارد
طرف چپ: مقصد از اين, زمان آينده است, هر گاه با عينك فلسفه به آن نگريسته شود, به شكل قبري بزرگ, تاريك وترسناك در ميايد كه ما را متلاشي ساخته وطعمه مار وكژدمها مي سازد اما اگر با عينك ايمان نگريسته شود, به شكل سفره وظروف انواع ما كولات ومشروبات نفيس وبا ارزشي نمايان مي شود كه خداوند خالق, رحمن ورحيم براي انسانها آماده كرده است, وهزاران بار به خواندن وتكرار "الحمدلله" واميدارد
طرف بالا: يعني هر گاه انسان با عينك فلسفه بسوي آسمان متوجه شود در اين فضاي نا متناهي با ديدن انتظام دقيق مليارد ها ستاره وكهكشان با حركات سريع شتابنده كه به مسابقه اسب دواني ويا رژه نظاميمشابهت دارد, با دهشت, وحشـــــــت وترس مواجه مي شود اما وقتي يك مومن به آن مينگرد, ستاره ها را به شكل فانوسهايي مي بيند كه عالم آسمانها را مزين نموده, وعالم ما را روشن ميسازد همچون آن رژه عجيب وغريبي كه تحت فرماندهي ونظارت يك فرمانده انجام وظيفه ميكنند واز سرعت وشتاب شان ترس و وحشت نه, بلكه انس ومحبت ميگيرند به نعمت اينماني كه عالم آسمانها را اينگونه به تصوير مي كشاند هزاران بار "الحمدلله " گفتن باز هم كم است
طرف پايين: يعني انساني كه با چشم فلسفه به زمين نگاه ميكند, كره زمين را فروپاشيده, مهار گسيخته ومانند حيوان سر گردان در اطراف خورشيد, ويا مثل كشتي تخته شكسته بدون ملوان مي بيند وگرفتار دهشت وتشويش مي شود اما اگر با ايمان بنگرد مي بيند زمين به كشتي رحماني تبديل شده وتحت فرماندهي الله (ج) نوع بشر را همراه با مواد خوردني ,نوشيدني وپوشيدني اش با خود گرفته وبه گرد خورشيد به سر وسياحت مي برد ودر برابر اين نعمت بسيار بزرگ نشات يافته از ايمان به گفتن "الحمدلله" مي پردازد
طرف پيش رو: اگر يك آدم فلسفي به اين طرف ببيند, در خواهد يافت كه تمام مخلوقات جاندار انسان يا حيوان, كاروان در كاروان با شتاب وتعجيل به آن طرف رفته نا پديد مي شوند, يعني به عدم مي روند ونيست مي گردند وچون مي داند خودش نيز از آن راه بايد برود, تا سرحد جنون متاثر مي شود

صدا موجود نیست