موازنه هاي ايمان وكفر | موازنه هاي ايمان وكفر | 37
(1-198)

با اتفاق نظر خبر مي دهند كه
نجات يافتن از زندان ابدي وتبديل موت به سعادت ابدي فقط با ايمان واطاعت امكان دارد نه با چيزي ديگر
وقتي براي نرفتن از راه خطر ناك,آنگاهي كه اطلاعات يك فرد مبني بر نا امن بودن راه مد نظر گرفته ميشود ول واينكه يك در صد صحت داشته باشد, اگر كسي با ناديده انگاشتن سخن ا واز آن راه برود آيا نگراني واضطراب ناشي از خطرات احتمالي ا ورا مسترد نمي سازد؟
هر گاه خبر يك نفر حايز چنان اهميت باشد, لذا از چه اهميت والايي بر خوردار خواهد بود گفته صد ها هزار آن گونيدگان صادق ومصدوق كه مي گويند : "به احتمال صد در صد ضلالت وسفاهت آخرالامر انسان را به پاي جوخه اعدام قبر وزندان انفرادي ابدي آن مي كشاند, وايمان وعبوديت به احتمال صد در صد جوخه هاي اعدام را از سر راه بر مي دارد وزندان ابدي را مسدود مي سازد وقبر را به دري تبديل مي كند كه به خزانه ابدي وسراي سعادت گشوده مي شود" اين يك ادعاي محض نيست, بلكه گويندگان اين سخن علايم ونشانه هاي مدعاي خود را هم نشان مي دهند.
اكنون از ت ومي پرسم:
جايگاه انسان بيچاره, مخصوصاً مسلمان, در مقابل اين مسئله بسيار هم چيست؟ فرضاً اگر سلطنت وتمام لذايذ دنيا فقط به يك شخص آن هم فاقد ايمان وعبوديت داده شود, آيا مي تواند نگراني وپريشاني خويش را از قبري كه در برابر چشم اوست وهر لحظه در انتظار فرا خوانده شدن به آنجا است, دفع كند؟
وقتي پيري, مريضي, مصيبت ومرگ مير هايي كه روز انه در هر گوشه وكنار رخ مي دهد درد تلخي را به انسان مي چشاند ودائماً ا ورا هشدار مي دهد. پس بدون شك اهل ضلالت وسفاهت حتي اگر از مليونها لذت وسرور دنيا بر خوردار باشند باز هم جهنمي معنوي در قلب شان شعله ور بوده وآنها را از درون مي سوزاند, اين غفلت عميق آنها است كه موقتاً مانع احساس آن عذاب درد ناك مي شود.

صدا موجود نیست