چرا از قافله باز مانده ايم | چرا از قافله باز مانده ايم | 26
(1-44)

وبنابر اين حقيقت امکان ندارد که هيچ انساني به مرتبهء صحابهء کرام برسد
در اينجا به همين قدر اکتفا ميکنيم وخوانندهء محترم را راجع ميسازم به رسالهء «صحابه» که در زيل کلمه بيست وهفتم رساله «الاجتهاد» آمده است
اي برادرانيکه در اين مسجد اموي هستيد و اي چهارصد مليون برادر مسلمانم که بعد از چهل سال در اجتماع بزرگ عالم اسلام خواهيد بود نجات فقط با راستي است, صدق عروة الوثقي است, اما دروغ مصلحت آميز را گذشت زمان منسوخ نموده است بعضي از علماء بنابر ضرورت ومصلحت «مؤقتاً» به آن فتوي داده بودند, اما در اين زمان به آن فتوي عمل نميشود, زيرا از آن سوء استفاده هاي بسياري شده است که در بين صد ضرر ممکن يک نفع باشد پس احکام بر مصلحت بنا نميشود
مثلاً سبب قصر نماز در سفر مشقت است, اما مشقت نميتواند علت قصر شود, زبرا حد معيني ندارد, لذا از آن سوء استفاده ميشود, پس علت چيزي جز سفر نيست به اين تربيت امکان ندارد که «مصلحت» علت کذب شود, چونکه کذب حد معيني ندارد و ميتواند زمينه را براي سوء استفاده مساعد سازد پس هيچ حکمتي به آن منوط نميشود, بنابر اين دو راه است, راه سومي وجود ندارد «يا صدق يا سکوت» و هرگز صدق يا کذب يا سکوت نيست
در وقت حاضر نبودن أمن و استقرار به علت کذب و افترايکه بشريت مرتکب آن است, چيزي جز نتيجهء سوء استفاده از دروغ مصلحت آميز نيست, بناءً بشر چاره بغير از بستن اين راه سوم ندارد, ورنه جنگهاي جهاني وانقلابهاي فلاکت بار و تحولات فجيع که در طول نيم قرن رخ داد, اي بسا که که منجر به وقوع قيامتي بالاي بشريت شود
آري! لازم است سخن راست بگويي, ليکن گفتن هر صدق درست نيست, هرگاه صدق منجر به ضرري ميشود, سکوت بهتر است اما هرگز به دروغ گفتن اجازه نيست
لازم است هرچه ميگويي حق باشد, ليکن گفتن هر حق, حق تو نيست زيرا اگر حق خالصانه نباشد تأثير بدي خواهد داشت وحق به ناحق گفته خواهد شد
کلمهء چهارم

صدا موجود نیست