موازنه هاي ايمان وكفر | موازنه هاي ايمان وكفر | 101
(1-198)

يعني اينكه ت وبه لحاظ جسمانيتت يك جزء كوچك, ضعيف, عاجز, ذليل, مقيد ومحدود هستي اما با احسان پرودگار از جزء بسوي كلي, وكل نوراني مي گذري, زيرا با دادن "حيات" از جزئيت به نوعي كليت وبا دادن "انسانيت" به كليت حقيقي, وبا دادن "ايمان" به يك كليت علوي ونوراني, وبا دادن " معرفت ومحبت " به نوري محيط وفرا گير تر ارتقاء بخشيده است
پس اي نفس !
ت وپيش از پيش اين همه پاداش را گرفته اي, بعد از آن به خدمت بسيار نا چيز بالذت, با نعمت, وراحتي همچون عبوديت مكلف ساخته شده اي, ولي باز هم در انجام آن سستي وتنبلي نشان مي دهي ووظايفت را ناقص ونا تمام انجام مي دهي, مثل اينكه مزد وپاداش گذشته ناكافي باشد, پاداش بزرگترين را مي طلبي وبا ناز وكرشمه مي گويي چرا دعا يم اجابت نشد؟
بله, حق نا ز نداري, ت وبايد اظهار نياز كني پروردگار متعال جنت وسعادت ابدي را به محض فضل وكرمش عنايت مي كند, پس همواره به رحمت وكرمش التجاء كن وبه آن اتكا نما, واين فرمان را بشنو !
" قل بفضل الله وبرحمته فبذلك فليفرحوا ه وخير مما يجمعون "(يونس 58)"
اگر بگوئي با شكر محدود وجز ئيم چگونه از عهدهُ شكر آن همه نعمتهاي كلي وبي حد مي توانم برايم؟
جواب بايك نيت كلي وبا اعتقاد راسخ نا محدود
مثلاً مردي با هديه اي به ارزش پنج ريال به محضرپادشاهي مي آيد ومي بيند كه هداياي افراد سر شناس ونامور كه هر يك مليونها مي ارزد در آنجا با نظم وترتيب نهاده شده است آنگاه با خود مي گويد هديه من هيچ است, چه بايد بكنم؟ يكباره به خود جرأت مي دهد ومي گويد
سرورم! تمام اين هداياي با ارزش را به نام خودم بت وتقديم مي كنم چون ت ولايق وشايسته آنها هستي اگر مي توانستم چندين وچند برابر آنرا بت وهديه مي كردم‌

صدا موجود نیست