موازنه هاي ايمان وكفر | موازنه هاي ايمان وكفر | 141
(1-198)

وهم چنان انسانها وحيوانات, موجودات لگام گسيخته نيستند, بلكه مامورين موظف بوده تحت نظارت يك حاكم رحيم قرار دارند, با انديشيدن در مورد آلام وگرفتاريهاي شان, روحت را رنجور مساز ولطفت را پيشتر از رحمت آفريدگار رحيمشان روانه مكن!
ومهارتمام دشمنانت اعم از ميكروب، طاعون, طوفان, قحطي, وزلزله ها, همه وهمه در دست آن رحيم حكيم است, پس ا وحكيم است, دست به كار بيهوده نمي زند وا ورحيم است ورحمتش بي پايان, در هركارش نوعي لطف ومرحمت نهفته است
ونيز مي گويد
بـا آنــكه اين عالــم فاني است, اما لــوازمات عالمي ابـدي را مهيــا مي سازد وبا آنكه زايل وگذرا است، اما ميوه هاي باقي به بار مي آورد وجلوه هاي اسماء باقي ذات باقي رانشان مي دهد وبا آنكه لذتش اندك ودرد هايش بسيار است, اما التفات وتوجه رحمن رحيم, خود لذت حقيقي وزوال ناپذير است اما درد ها از جهت ثواب اخروي, آماده كننده لذتهاي معنوي است وقتي دايره مشروع به لذت, صفا وعيش ونوش روح وقلب ونفس كفايت مي كند, پس به دايره نا مشروع داخل مشو، چون در اين دايره يك لذت گاهي هــزاران درد را به همــراه دارد, ونيز سبـــب مي گردد تا التفات رحماني را كه لذت حقيقي ودايمي است از ت وبگيرد
طوري كه در مطالب گذشته بيان گرديد راه ضلالت به گونه اي انسان را به اسفل السافلين سر نگون مي سازد كه هيچ نوع مدنيت وهيچ فلسفه اي نمي تواند راه چاره براي آن پيدا كند, حتي پيشرفتهاي بشر وكمالات فني ا ونمي تواند انسان را از چاه عميق ظلمات بدر آورد
در حاليكه قرآن حكيم با ايمان وعمل صالح دست انسان را مي گيرد واز سقوط اسفل السافلين به اعلي عليين پرواز مي دهد وانجام اين عمل را با دلايل قاطعي ثابت مي سازد وبا نردبان ترقيات معنوي وجهازات تكامل روحي, آن چاه عميـــق را پر مي سازد
وهكذا سفر دور ودراز, پر آشوب وپر دغدغه بشر را به طرف ابديت, كـاملاً آسان ونزديــك مي كند وچنان وسيله در اخيتارش قرار مي دهد كه توسط آن, مسافت هزار بلكه پنجاه هزار ساله را در ظرف يك روز طي مي كند
ونيز با شناساندن ذات ذوالجلال سلطان ازل وابد، وضعيت بندة مامور ومهمان وظيفه دار را به انسان مي دهد ودر مهمانخانه دنيا، در برزخ ودر مــنزلهاي اخروي, زمينه سياحتش را در كمــال آرامش واطمينان فراهم مي سازد

صدا موجود نیست