موازنه هاي ايمان وكفر | موازنه هاي ايمان وكفر | 140
(1-198)

ونيز گوش زد مي كند كه دنيا مهمانسراي رحمان, وموجودات دنيا آئينه هاي اسماءالهي ومصنوعات ومكتوبات صمداني هر لحظه در حال تازه شدن هستند, بدين طريق زخمهاي ناشي از فناي دنيا وزوال اشيا وحب فانيات انسان را با لطف ونوازش معالجه مي كند وا ورا از چنگ تاريكيهاي اوهام مي رهاند وهمچنان موت واجل را مقدمه وصال وملاقات با دوستان سفر كرده به عالم برزخ وعالم بقا نشان مي دهد وبا اين ديد زخمهاي برجاي مانده از موت را كه اهـــل ضلالت آنرا فراق وجــدائي ابدي مي پندارند معالجه مي كند وبه اثبات مي رساند كه آن جدائي عين ديدار است
وبا ثابت كردن اين حقيقت كه قبر دري است گشاده به سوي عالم رحمت, دار سعادت, باغستان جنان, ونورستان رحمان، وحشت انگيز ترين ترس انسان را بر طرف ساخته, سياحت برزخ را كه به نظر اهل ضلالت دردناكترين, دشوار ترين وتلخ ترين سياحت است, لذيذ ترين, مانوس ترين ومسرت بخش ترين سياحت مي نماياند وبيان مي دارد كه قبر دهان اژدهانيست, بلكه دري است گشوده شده به طرف باغستان رحمت
وبه مومن مي گويد
اگر اختيارت جزئي است, كارت را به ادارة كلي مالكت واگزار كن اگر قدرتت نا چيز است, به قدرت قادر مطلق تكيه نما اگر زندگي ات فاني است, به حيات ابدي فكر كن اگر عمرت كوتاه است, غم مخور, عمر ابدي داري اگر فكرت كم نور باشد, زير نور خورشيد قرآن داخل ش و وبا نور ايمان بنگر, تا هر آيه قرآن به جاي فكر بي نورت, نوري همچون ستاره تابان برايت عنايت كند ‌اگر آرزوها ودرد هاي پايان نا پذير داشته باشي, بدان كه ثواب بي انتها ورحمت پايان نا پذير در انتظار توست اگر خواسته ها ومقاصد زيادي داري، با فكر كردن در مورد آن پريشان مشو, چون اين دنيا گنجايش آنرا ندارد, جاي بر آورده شدن آن, سراي ديگر وبر آورنده آن كسي ديگر است
ونيز مي گويد‌
اي انسان! ت ومالك خود نيستي مملوك قادر ذوالجلال ورحيم ذوالكمالي هستي كه قدرتش بي حد ورحمتش بي پايان است, پس بار زندگي ات را بر دوش خود حمل نموده، خود را به زحمت مي انداز چون زندگي را ا وداده است, ا ونيز اداره خواهد نمود، ونيز دنيا بي صاحب نيست, لازم نيست بار دنيا را به دوش خود حمل كرده, با انديشيدن به احوال دنيا نگران باشي زيرا صاحب دنيا حكيم وعليم است وت وهم مهمان ا وهستي، با دخالت بي موردت اخلال وبي نظمي ايجاد مكن

صدا موجود نیست