موازنه هاي ايمان وكفر | موازنه هاي ايمان وكفر | 27
(1-198)

بعد از شنيدن اين سخن، برادر نيك كردار " الهي به اميد ت و" گفته وراه راست را برگزيد واطاعت از نظم وقانون را پذيرفت, اما برادر بد اخلاق وسرگردان ديگر فقط به هوس آزادي, راه چپ را ترجيح داد
اكنون بيائيد در عالم خيال اين روندة راه به ظاهر آسان ودر باطن پر از سختي ومشقت را، دنبال كنيم
اين شخص با عبور از دره ها وارتفاعات به صحرائي داخل شد ناگاه صداي ترسناكي را شنيد, ديد كه شير بزرگ وخشمگين از بند آزاد شده به سمتش مي دود، با ترس ودلهره پا به فرار نهاد، اندكي بعد با چاه خشك شصت متري برخورد وبه منظور نجادت خود را در آن افگند، در اثناء سقوط دستش به درختي اصابت نمود وبر آن چنگ زد اين درخت د وريشه داشت كه روي ديوار چاه روييده بود د وموش سفيد وسياه به آن مسلط بود موشها با دندانهاي تيز شان ريشه ها را مي بريدند، بالا نگاه كرد ديد كه شير چون نگهباني در دهن چاه ايستاده است وبه پائين نگاه كرد، اژدهاي بسيار بزرگي را ديد كه سرش را بلــند كرده مي خواهد به ا ونزديك شود وبه فاصله سي متري رسيده است ودهان فراخي به فراخي خود چاه دارد ديد كه در دور وبر چاه حشرات موذي وگزنده ا ورا احاطه كرده اند, به بالاي درخت نگاه كرد، ديد كه درخت انجير است, اما بصورت استثنائي انواع مختلف ميوه ها از گرد وگرفته تا انار در آن روئيده است اين مرد از روي بي خردي وحماقتش نفهميد كه اين يك كار عادي نيست وامكان ندارد حسب تصادف اتفاق افتاده باشد واسرار عجيبي در پشت آن نهفته نباشد اما ا ودر پشت اين كار ها وجود مدبر وكارفرماي بسيار بزرگ را نتوانست درك كند در عين حاليكه قلب, روح وعقل اين مرد از اين وضعيت دردناك مخفيانه فرياد وفغان سر مي داد, نفس اماره اش به گريه هاي روح وقلب اظهار بي اعتنائي مي كرد ومثل اينكه اتفاقي نيفتاده باشد بــا خـود سرگـرم بـود ودر درون بـاغي، بــه خوردن ميـوه هاي درخـت مي پرداخت گرچند برخي از آن ميوه ها مسموم ومضر بودند
در يك حديث قدسي خداوند متعال فرموده است "انا عند ظن عبدي بي" يعني (بنده من به هر گونه يي كه مرا بشناسد من نيز به همان شكل با ا ومعامله مي كنم) لذا اين انسان بدبخت از روي سوء ظن وبي عقلي هر آنچه را كه ديد امري عادي وعاري از حكمت پنداشت پس با خود ا ونيز مطابق گمانش رفتار مي شود, همواره در آتش عذاب مي سوزد, نه مرگ به سراغش مي آيد تا راحت شود ونه روي خوش زندگي را مي بيند
ما نيز به نوبه خود اين بدبخت را بر حال خود رها ساخته بر مي گرديم تا از احوال برادر ديگر با خبر شويم

صدا موجود نیست