موازنه هاي ايمان وكفر | موازنه هاي ايمان وكفر | 66
(1-198)

نمي ارزد " مرا قه " اين زوال در پس تلاقي
ديداري كه جدائي دردناكي در پي دارد, به اضطراب وپريشاني نمي ارزد, هرگز لايق اشتياق نيست, زيرا آن گونه كه زوال لذت دردناك است تصور زوال لذت نيز دردناك مي باشد تمام ديوان اشعار ومنظومه هاي شعري شعراء كه عشاق مجازي هستند عباتند از فرياد بر خواسته روح از درد ناشي از تصور زوال, حتي اگر روح ديوان اشعار هر كدام آنها را بفشاريد وفرياد دردناكي از آن بر خواهد خاست

از آن دردي كزين (لااحب الاً فلين) مي زند قلبم
از اثر درد وبلاي ديدار هاي محكوم به زوال ومحبتهاي دردناك مجازي است كه قلبم ابراهيم وار با گريه "لا احب الا فلين" مي گريد وفرياد بر مي آورد

درين فنا بقا خوازي بقا خيزد "فنادن"
اگر از اين دنياي فاني بقا مي طلبي, بقا از فنا پديد مي آيد نفس اماره ات را فنا كن, تا بقا يابي

فنا شد, هم فداكن, هم عدم بين, كه از دنيا "بقايه"راه"فنادن"
از اخلاق بدي كه اساس دنيا پرستي است خود را پاك نما, اموال ودارائي ات را در راه محبوب حقيقي فدا كن, عاقبت فنا پذيري موجودات را بنگر, زيرا راهي كه از اين دنيا به بقا رفته است, از فنا مي گذرد

فكر فرياد مي دارد انين (لا احب الآ فلين) مي زند وجدان
فكر سرگردان انسان در بين اسباب, از اين زلزله زوال دنيا در حيرت مانده مايوسانه فرياد مي زند وجدان جستج وگر وجود حقيقي, ابراهيم گونه ناله" الااحب الا فلين " سر داده با قطع ارتباط از محبوبهاي مجازي وموجودات فنا پذير, به موجود حقيقي ومحبوب سر مدي مي پيوندد

صدا موجود نیست