موازنه هاي ايمان وكفر | موازنه هاي ايمان وكفر | 73
(1-198)

اگر هدايت الهي به فرياد انسان برسد , ايمان به قلبش رهياب شود , فرعونيت نفس بشكند وكلام الهي را بشنود به حالت دوم من در آن واقعه شباهت مي يابد, آن وقت كاينات يكباره رنگ روز روشن را به خود مي گيرد , پر از نور الهي مي شود جهان آيه " الله نور السموات والارض " (نور :35) را مي خواند آنگاه زمان ماضي نه يك گورستان بزرگ بلكه هر عصر آن تحت رياست يك نبي ويا ولي از اوليا وظيفه عبوديت جماعتهاي ارواح صافيه را در بر دارد كه با اتمام وظايف زندگي " الله اكبر " گفته آماده هستند تا به مقامات عاليه پرواز كنند به آينده نفوذ نمايند طوري كه قلب با بصيرت اين را مشاهده مي كند
وهرگاه به چپ نگريست در پشت بعضي انقلابات برزخي واخروي كوه مانند ضيافت رحمانيه بر پا داشته شده در باغهاي جنت وقصر هاي سعادت را به بركت نور آن ايمان از دور مي بيند وحوادثي چون طوفان , زلزله وطاعون را مدار حكمتهاي به ظاهر خشن وزشت ودر معني بسيار لطيف مشاهده مي كند حتي موت را مقدمه حيات ابدي وقبر را دروازه سعادت دايمي مي يابد جهات ديگر اين واقعه را خودت حدس زده وحقيقت را بر اين مثال انطباق ده
نكته سوم: ايمان هم نور است, هم نيرو, آري ! كسي كه داراي ايمان حقيقي است , مي تواند كاينات را به مبارزه بطلبد وبه ميزان قوت ايمان مي تواند از تنگناي حوادث نجات پيدا كند , وبا گفتن "توكل به خدا" در امواج كوه مانند سوار بر كشتي زندگي با كمال امنيت سير مي كند وتمام بار هاي سنگين زندگي اش را بدست قدرت قادر مطلق مي سپارد, به راحتي از دنيا مي گذرد در برزخ استراحت مي كند, سپس براي داخل شدن به سعادت ابدي به سوي جنت پروبال مي گشايد
اگر توكل نكرد , بار زندگي نه تنها مانع پروازش مي شود بلكه ا ورا به اسفل السافلين مي كشاند بايد گفت: ايمان, توحيد را توحيد تسليم را, تسليم, توكل را, توكل سعادت دارين را اقتضا مي كند مبادا اشتباه برداشت شود! معني توكل اين نيست كه اسباب بصورت عموم ناديده گرفته شود, بلكه بايد اسباب را پرده دست قدرت دانست وبه همان اندازه به آن توجه كرد وتشبث به اسباب را نيز نوعي دعاي فعلي تلقي نموده, مسيبات را فقط از ذات حق تعالي خواستن , نتيجه كار را از ا ودانستن وممنون ا وبودن , معني توكل است

صدا موجود نیست