موازنه هاي ايمان وكفر | موازنه هاي ايمان وكفر | 74
(1-198)

به گونه مثال , انسان متوكل وغير متوكل به آن د ونفري شباهت دارند كه بار هاي سنگيني را بــه دوش وسر حمــل كرده پس از اخذ بليط به كشتي بزرگي سوار مي شوند , يكي از آن د وبه محض سوار شدن به كشتي بارش را بر زمين نهاد وبالاي آن نشست وبر آن نظارت كرد , اما آن ديگري چون احمق ومغرور بود بارش را بر زمين ننهاد به ا وگفته شد:
بار ت را در كشتي بگذار وراحت شو!
ا وگفت: خير! نمي گذارم شايد ضايع شود, خودم نيرومند هستم بارم را به دوش وبالاي سرم نگهداري مي كنم
باز برايش گفته شد:
اين كشتي امن سلطاني كه ما وشمارا در خود جاي داده است , قوي تر از همه ما بوده وبهتر وبيشتر مي تواند از اموال ما محافظت كند , ممكن است سرت بچرخد وهمراه با بارت به دريا بيافتي, , رفته – رفته نا توان خواهي شد , واين كمر خميده وكله بي عقلت از حمل اين همه بار سنگين عاجز خواهد ماند ملوان نيز اگر ترا بدين حالت ببيند , يا " ديوانه " پنداشته ترا از كشتي به بيرون مي اندازد ويا " خاين " تلقي نموده به گمان اينكه به كشتي ما اتهام مي بندد ومــا را مسخــره مي كند "دستور خواهد داد تا ترا زنداني كنند ونيز مورد تمسخر همگان قرار خواهي گرفت , زيرا در نظر اهل دقت وبصيرت با تكبرت كه بيانگر ضعف , با غرورت كه مبين غجز وبا تصنعت كه نشان دهنده ريا وذلت ت واست , خود را مضحكه همگان ساختي , هر كس بت ومي خندد "
پس از شنيدن اين سخنان, عقل آن بيچاره به سرش آمد , بارش را بر زمين نهاد وبالاي آن نشست وگفت:
خداوند از توراضي باشد , مرا از رنج , زندان ومسخره شدن نجات دادي
پس اي انسان بي توكل , ت وهم مثل اين انسان عقل وهوشت را بكارگير , توكل كن , تا از گدايي كاينات , از ترس وهول در برابر حوادث , از ريا وخود نمايي , از مسخره گي , از بدبختي اخروي واز فشار هاي زنده گي رهايي يابي !

صدا موجود نیست