چرا از قافله باز مانده ايم | چرا از قافله باز مانده ايم | 40
(1-44)

 وهمچنان دردهاي شديدي که از فقدان ايمان سرچشمه ميگيردو گمراهان با آن دست و پنجه نرم ميکنند و ترس و رعب شديدي که گريبان گير شان است, تمام انواع پيشرفتهاي بشر در مقابلش عاجز ميماند, نه مايهء تسلي شده ميتواند و نه کدام قدرت معنوی را برايش تأمين ميکند در نتيجه جرأت و جسارتش نيز زير و زبر ميشود فقط موقتاً غفلت پردهء فريب ونسيان را بر سرش مياندازد
اما اين حوادث اهل ايمان را نتنها نمي ترساند واز معنويت شان نميگيرد: واين بفضل ايمان است –مانند ايمان آن طفل- بلکه صلابت معنوي شان افزون ميگردد, زيرا به آن حوادث از خلال حقيقت ايمان شان مينگرند وارادهء آفريدگار حکيم و اداره و تدبيرش را ضمن حکمت واسعش مشاهده ميکنند, واز ترس واوهام آزاد ميباشند, زيرا ميدانند اگر امر آفريدگار با حکمت واذن او نميبود اين جهان سيار هرگز نميتوانست حرکت کند بدين وسيله هر کس حسب درجه اش به اطميناني دست مييابد, که در دنيا نيز آنها را سعادتمند ميسازد وکسيکه در قلب و وجدانش نخم اين حقيقت روئيده از ايمان و دين حق نباشد و به محوري اتکاء نکند مثال او مثل آن دو قهرمان مشهور است, چون نيروي معنويش مثل شکست جسارت و شجاعت آن دو شکست ميخورد, و با در آمدن در اسارت حوادث کائنات وجدانش فاسد ميگردد و در مقابل هر حادثه به صورت يک سوالگر وگدا ذليل قرار ميگيرد
در بيان اين حقيقت وسيع به همين مقدار اکتفا ميکنيم, زيرا «رسائل نور» با دلايل قطعي بيان نموده است که اين راز در ايمان مخفي است وثابت نموده است که ضلالت و گمراهي در برگيرندهء شقاوت و بد اقبالي دنيوي نيز ميشود
عجبا! انسان عصرما که نياز شديدش را به قوت معنوي, ثبات واستقامت وتسلي احساس کرده است, در اين زمان حقايق ايمان را که بزرگترين محور اتکاء وضامن قدرت معنوي و آرامش و سعادت او ست, ترک کرده و تحت عنوان غرب زدگي به ضلالت و ناداني روي آورده است وبجاي اينکه از مليت اسلامي استفاده کند, با استناد و اتکاء به ضلالت وسفاهت و سياست دروغ به نابود ساختن نيروي معنوش پرداخته است, در نتيجه آرامشش سلب وصلابتش سست گرديد ايا نميبيني که اين دوري بيش از حد از منافع و مصالح انسان است؟ آگاه باشيد که زود است انسانيت روزي حقيقت قرآن را درک کند –اگر عمري برايش باقي بماند- وبه آن چنگ خواهد زد, ومسلمين در پيشاپيش قرار خواهند داشت

صدا موجود نیست