چرا از قافله باز مانده ايم | چرا از قافله باز مانده ايم | 6
(1-44)

بدون شک چيزيکه حيات دولت اسلامي وکيانش را علي الرغم اينکه جمعيتش بيست يا سي ميليون است در مقابل تمام کشور هاي بزرگ اوروپايي محافظت نموده است عبارت است از اين مفهوم سرچشمه گرفته از قرآن مجيد که روح اسلام حامل آن است «هرگاه کشته شدم شهيد هستم واگر کشتم مجاهدم» همين مفهوم است که فرزندان اين وطن را تبسم کنان به استقبال موت گسيل ساخت که قلب اوروپائيان به تکان در آمد وآنها را به وحشت افگند, ببين چه چيزي است که امکان درخشيدن در ميدان را ميدهد ودر روح لشکر چنين قرباني وفداکاري را برمی انگيزد در حاليکه آنها صاحبان افکار بسيط وقلب های پاکي هستند
کدامين عنصر است که بجاي اين مفهوم علوي قرار بگيرد؟ وکدام فکر ديگري است که اين توان را به انسان بدهد تا تمام حيات ودنياي خود را با ميل ورغبت در راه دين قربان کند؟
شيخ در يافت که اين حرکت حرکتي نيست که روي فکري استوار بوده لايق کدام شهر يا مناسب کدام اجتماعي باشد بلکه يک جنايت قومي است که تمام جرايم قومي را که تاريخ اين امت آن را ثبت نموده است بروز ميدهد واين حرکتي تخريب گرانه وتخريبي است ما فوق تمام حرکات ويرانگر معروف تاريخ ويک حرکت گمراه کنندهء شوم است
در راه هلاکت قومي وافتخار اجتماعي ترديدي نيست که قوميت درهر نقطه يي از نقاط زمين سفينه يي است که تخته هاي آن پوسيده واز هم جدا شده وميخاهيش از هم پاشيده وکشتي ران هايش به جنگ با يکديگر مشغول ميباشند
وغرق شدنش حتمي است لذا بر مسلمين جايز نيست که به اين کشتي مضطرب نا خجسته پناه ببرند در حاليکه کشتي نجاتي در اختيار شان باشد که گنجايش تمام عالم را دارد وبشريت را به ساحل اسلام ميرساند
ويژگي دوم: ابتکار روش نوين دعوت با نظر داشت خط سير کشور وگشودن جبهات جديد وفراهم ساختن زمينه هاي مبارزه, بعد از بازگشت از جنگ وفروکش نمودن انقلاب «سعيد بيران» که زيانهاي جبران ناپذير روحي ومالي به مسلمانهاي با شهامت وارد ساخت شيخ او را گوش زد کرده بود که در اين اوضاع اين طريقه انقلابي را انتخاب نکند چون ضرر آن فقط بر مسلمانهاي بي سر پناه وارد ميشد

صدا موجود نیست