موازنه هاي ايمان وكفر | موازنه هاي ايمان وكفر | 119
(1-198)

خاتمــــه

(عبارت است از پنج فقره يي كه نفس سركش,
فخــر كننده, مــغرور, خود
پسند ورياكــار سعيد
قديــم را مسكــوت وبه تسليـــم واداشـــت)

فقره اول
وقتي اشيا با صنعت پيشرفته شان وجود دارند, پس بدون ترديد آفريننده اي آنها را آفريده است, طوري كه اين موضوع را در گفتار بيست ودوم با قاطعيت ثابت كرديم وگفتم
اگر اشيا به يك ذات نسبت داده نشوند, آنوقت آفريدن هر چيز به اندازه آفريدن تمام اشياء مشكل ودشوار خواهد شد اما اگر هر چيز به ذات يگانه نسبت داده شد, آنگاه آفريدن تمام اشياء به اندازه آفريدن يك چيز آسان خواهد بود
وقتي زمين وآسمانها را ذات يگانه اي آفريده است, پس آن ذات حكيم وصنعت گر, موجودات زنده را كه ميوه, نتيجه, وغايه زمين وآسمانها است به ديگران رها ساخته, نظم را بر هم نمي زند وبا تسليم كردن آن به دستان ديگر كار هاي حكيمانه اش را به عبث وبيهودگـــي نمي اندازد وآنها را سر به خود رها نمي كند, شكر وعبادت شان را به ديگران نمي دهد
فقره دوم:
اي نفس مغرورم! ت وبه درخت انگور شباهت داري, مباهات مكن, خود درخت خوشه ها را بر خود آويزان نكرده است, بكله كسي ديگر آنها را به آن آويخته است
فقره سوم‌

صدا موجود نیست