موازنه هاي ايمان وكفر | موازنه هاي ايمان وكفر | 124
(1-198)


به طور مثال مي گويد: "چنانچه من اين خانه را ساخته وتنظيم كردم, به عين شكل خانه دنيا را نيز يكي ساخته وتنظيم كرده است"
بدين طريق, هزاران احوال, صفات وحسيات پر راز ورمزي در "من" گنجانيده شده است كه مي توانند تاحدي صفات وشئونات الهي را با زتاب دهند وبفهمانند
يعني "من" در خـودش معنـي ندارد, بلــكه معناي ديگري را نشــان مي دهد, مثل آئينه منعكس كننده, واحد قياسي, آلت انكشاف ومعناي حرفي است وعبارتست از رشتهُ حساسي از طناب نيرومند وجود انسان وتارنازكي از خلاصه ماهيت بشر وحرف "الف" از كتاب شخصيت بني آدم كه اين" الف د وجهت دارد
يكي متوجه خير ووجود است, در اين جهتش فقط قابليت دريافت فيض را دارد, داده را مي پذيرد, خودش توان ايجاد ندارد, در اين جهت فاعل نيست, دستش از ايجاد كوتاه مي باشد
جهت ديگرش به شر مي نگرد وبه نيستي مي رود, در اين جهت ا وفاعل است وصاحب فعل
از سوي ديگر ماهيت "من" حرفي است, يعني معناي ديگري را باز تاب مي دهد نه خود را, پس ربوبيتش خيالي ووجودش به حدي ضعيف وناتوان است كه شخصاً طاقت هيچ چيز را ندارد ونمي تواند چيزي را بدوش بكشد صرفاً ميزان وآلتي است كه صفات مطلق, محيط ونامحدود ذات واجب الوجود را بيان مي كند, آنطوركه آله سنجش حرارت وهوا وآلات ديگر, مقدار ودرجات اشيا را مشخص مي سازد
پس كسي كه بدين طرز به ماهيت "من" پي برده وبه آن اذعان كرده باشد‌ ومطابق آن حركت نمايد, به بشارت وخوشخبري الهي " قد افلح من زكيها " داخل مي شود وامانت را كما حقه ادا مي كند وبا دوربين "من" ميبيند كه كاينات چيست وچه وظيفه اي دارد وهرگاه معلومات آفاقي وخارجي به نفس راه يافت تصديق كننده اي رادر "من" مشاهده مي كند وآن علوم به شكل نور وحكمت باقي مي ماند وبه ظلمت وعبثيت تبديل نمي شود‌

صدا موجود نیست