موازنه هاي ايمان وكفر | موازنه هاي ايمان وكفر | 85
(1-198)

اين حقيقت را در يك واقعه تخيلي ديده بودم واكنون با اين مثال به توضيح آن مي پردازم
به شهر بزرگي داخل شدم, كاخ هاي بزرگي در آن شهر وجود داشت, جل ودروازه بعضي از اين كاخها, جشنها ومحافل شاد وزيبائي بر پا بود وانظار را به خود جلب مي كرد, جذابيت عجيبي داشت, گويي صحنه هاي تياتر بود, بادقت نگريستم, ديدم صاحب كاخ نزديك دروازه آمده وبا سگ ها بازي مي كند, زنها همراه با جوانان به رقص وپاي كوبي مشغول اند, دختران جــوان نيز بازي اطفال را ترتيــب مي دادند ودر بانان هم مثل فرمانده گروه, ژست يك هنر مند را به خود گرفته اند, آنوقت پي بردم كه در داخل كسي نيست كارهاي مهم معطل مانده است, اين گروه به دليل فساد اخلاقي شان همه چيز را رها كرده در مقابل درب به وضعيت فجيعي گرفتار شده اند
قدري پيش رفتم, با كاخ بزرگ ديگري روبر وشدم, سگ وفاداري پيش در ورودي خوابيده ونگهبان متين وبا وقار در كنار در ايستاده بود, وضعيت كاملاً آرام وچيزي جلب توجه نمي كرد از اين آرامش وسكون تعجب كردم, چرا آن يكي آنطور واين اينگونه باشد؟ به كاخ داخل شدم, ديدم كه لكس وزيبا است, اهل كاخ در طبقه هاي مختلف به كار هاي مهم وگوناگوني مشغول اند كارمندان طبقه اول كاخ را اداره وكنترول مي كنند, در طبقه دوم دختران وكودكان مشغول آموزش اند, در طبقه سوم خانم ها مشغول خياطي وگلدوزي هستند, در طبقه فوقاني صاحب كاخ با پادشاه تماس تلفني گرفته, وبراي تامين آرامش مردم, ورشد وپيشرفت خود, مشغول وظايف خاص وانجام كار هاي علوي است, چون آنها مرا نمي ديدند كسي مانع ورود من نشد, با آرامش كامل گشت وگذار كردم
سپس خارج شدم وبه شهر باز گشتم, در هر طرف شهر از اين د ونوع كاخها جلب نظر مي نمود, علت آنرا پرسيدم به من گفتند : " قصر هايي كه دروازه اش پر از دحام ودر داخلش كسي نبود, پناهگاه پيشوايان كفار واهل ضلالت, وديگري حايگاه پيشوايان غيور وبا شهامت مسلمانان است"

صدا موجود نیست