گفتارها | گفتار نهم | 58
(52-63)

آري، روح انسان كه خواستار ابديت و خلود و براي بقا و ابد خلق شده است و به احسان و نيكي عشق مي ورزد و از فراق رنج مي برد, انسان را واميدارد تا هنگام عصر برخيزد و جهت اداي نماز عصر وضو كند و در مقابل درب حضرت بي نياز و قديم باقي و قيوم سرمدي به راز و نياز بپردازد و به فضل رحمت گسترده اش التجاء نمايد و بر نعمتهاي بيشمارش شكر و سپاس تقديم كند و در برابر عزت ربوبيتش در نهايت عاجزي و فروتني به ركوع برود و در پيشگاه الوهيت سرمديش با كمال تواضع و خاكساري سر به سجده بنهد و با انجام عبوديت تام و با آمادگي كامل در برابر عظمت كبريائيش آرامش حقيقي و راحت كامل روحش را دريابد لذا اداي نماز عصر با اين مفهوم وظيفه علوي و خدمتي است شايسته و مناسبترين فرصت براي پرداخت دين فطرت و بدست آوردن سعادت واقعي است، انسان واقعي اين را درك مي كند
و وقت مغرب، كه آمدن زمستان و وقت غروب و وداع غمگينانة مخلوقات نازنين و زيباي تابستان و خزان را يادآوري مي كند و نيز زمان جدائي دردناك انسان را از دوستانش بعد از درگذشت و داخل شدن به قبر و لحظة وفات دنيا در زلزله سكرات و رخت بستن ساكنين آن به عالم ديگر و خاموش شدن چراغ اين دنياي امتحان را تذكر مي دهد اين وقت, وقت گوشزد و هشدار قوي بر آناني است كه تا سرحد عبادت به محبوبهاي غروب كرده پشت افق زوال عشق مي ورزند

صدا موجود نیست