گفتارها | گفتار نهم | 59
(52-63)

لذا انسانيكه داراي روح پاك باشد همچون آينه يي كه فطرتاً مشتاق تجليات جمال آن ذات باقي است، در يك چنين وقتي جهت اداي نماز مغرب, روي مي آورد به عرش عظمت قديم لم يزل و باقي لايزال, ذاتي كه اين همه كارهاي عظيم را انجام داده و كاينات را اداره و كنترل مي كند اين انسان با برآوردن بانگ " الله اكبر " بر سر مخلوقات فاني, از آنان دست مي كشد و در خدمت مولا آستين همت بالا مي زند و با ايستادن در حضور دايم باقي " الحمد الله " مي گويد و در مقابل كمال بي نقص, جمال بي مثل و رحمت بي نهايت او حمد و ثنا مي خواند و با گفتن [اياك نعبد و اياك نستعين] در مقابل ربوبيت بدون مددگار, الوهيت بدون شريك و سلطنت بدون وزير او عرض عبوديت و استعانت مي كند و نيز در مقابل كبريائي بي نهايت, قدرت بي حد و عزت بي عجزش به ركوع مي رود, همراه با تمام كاينات با اظهار ضعف و عجز, فقر و ذلتش " سبحان ربي العظيم " گفته پاكي پرودگار بزرگ خود را بيان ميدارد سپس در مقابل جمال ذات بي زوال, صفات قدسيه تغيير ناپذير و كمال سر مديت پايدار او سجده نموده و ترك ماسوي الله گفته, محبت و عبوديت خود را اعلان مي كند و به جاي تمام مخلوقات فاني يك جمال باقي و رحيم سرمدي را يافته با گفتن " سبحان ربي الاعلي " رب اعلي و منزه از زوال و مبري از قصور خود را تقديس مي كند سپس به تشهد مي نشيند و تحييات مبارك و صلوات طيبه تمام مخلوقات را به آن جميل لم يزل و جليل لايزال هديه مي كند و با فرستادن سلام بر رسول اكرم (ص) با او تجديد بيعت نموده و اطاعت از اوامرش را اظهار مي دارد و براي تجديد و تنوير ايمان اين قصر كاينات را مشاهده كرده به وحدانيت صانع ذوالجلال آن شهادت مي دهد، سپس بر رسالت رهنماي ربوبيت و قاصد خواسته هاي آن و ترجمان آيات كتاب كاينات يعني محمد عربي عليه الصلاة والسلام گواهي مي دهد اينست مفهوم نماز مغرب, پس اداي نماز مغرب با اين مفهوم چه يك وظيفه لطيف و نظيف, چه يك خدمت عزيز و لذيذ, چه يك عبوديت خوش و زيبا, چه يك حقيقت جدي و صحبت باقي در اين مهمانخانة فاني و چه يك سعادت دايمي است شخصي كه از درك آن عاجز است چگونه خود را انسان مي شمارد؟

صدا موجود نیست