ﻤﺜـﻨـوﻯ نورية | حباب | 183
(157-192)

اعلم! ان العجز معدن النداء، وان الاحتياج منبع الدعاء.
فيا ربي ويا خالقي ويا مالكي! حجتي عند ندائي حاجتي. وعدتي عند دعائي فاقتي. ووسيلتي انقطاع حيلتي. وكنزي عجزي. ورأس مالي آمالي وآلامي. وشفيعي حبيبك ورحمتك. فاعف عني واغفر لي وارحمني يا الله، يارحمــن، يارحيم.

هذه المناجاة
تخطرت الى القلب هكذا باللسان الفارسي

يارب! به شش جهت نظر مى كردم درد خودرا درمان نمى ديدم
در راست مي ديدم كه: ديروز مزار ثدر من راست
ودر ضث ديدم كه: فردا قبر من است
وامروز: تابوت جسم ثر اضطراب من است
بر سر عمر جنازهء من ايستاده است
در قدم: آب خاك خلقت من وخاكستر عظام من است
ضون در ثس مى نطرم، بينم: اين دنياى بى بنياد هيض در هيض است
ودر ثيش: اندازهء نظر ميكنم، در قبر طشاده است و راه ابد بدورودراز بديدار است
مرا جز جزء اختيارى ضيزى نيست در دست
كه آن جزء هم عاجز، هم كوتاه، وهم كم عيار است
نه در ماضى مجال حلول، نه در مستقبل مدار نفوذاست

لايوجد صوت